- روش سياسي و رهيافت تاريخنگاري لمبتون
نوشته شده توسط : رضا

نام بردن از خانم لمبتون به عنوان يكي از نوادر محققان فرهنگ و جامعه اسلامي ايران[1]، اعجوبه روزگار[2]، نقاشي چيره دست[3]، و چهره اي درخشان و بانبوغ، كم لطفي نويسندگان ايراني نسبت به سرنوشت تاريخ و فرهنگ ملت ايران است. چنين عناويني، بي آنكه حدود و ثغور آن مشخص گردد، نتيجه اي جز گمراهي خوانندگان كم اطلاع ندارد.

او به راستي از نوادر است، اما بي مانندي وي نه در خدمت به فرهنگ و زبان و ادب پارسي كه در تخذيش اين همه و اطلاع رساني به دولت متبوع خود در ايفاي رسالت تاريخي يعني متدمن كردن اقوام نيمه متدمن آسيايي است. لمبتون اعجوبه اي است كه در سخت ترين شرايط از انجام ماموريت محوله شانه خالي نمي كرد و اين همه نه به سبب ارادت و اخلاص وي به سرزمين و ملت ايران – آنگوه كه گفته شده است – بلكه بر عكس به سبب ارادت بي شائبه وي به منافع استعماري انگليس و شايد كينه و عداوت نسبت به ملت ايران است.چگونه مي توان تصور كرد كه كسي شيفته ملتي باشد و از هر گونه اقدامي در جهت تنزل و تيره روزي و عق نگاهداشتن آنها كوتاهي نكند، در روي كار آوردن اراذل و اوباش با اربابان قدرت همدست شود در طراحي و اجراي سقوط حكومت ملي مشاركت نمايد و به هزاران لطايف الحيل، ملتي را تحقير كند.

به هر حال خانم لمبتون از ايران شناسان  معاصر انگليسي است كه زبان و ادبيات فارسي را در مدرسه مطالعات شرقي و آفريقايي وابتسه به دانشگاه لند فراگرفته و در سال 1939 م موفق به گرفتن درجه دكتري در فلسفه شده است. وي از سال 1945 – 1939 يعني «هنگامي كه جنگ در گرفت، در ايران بود و سفارت او را به عنوان وابسته مطبوعاتي به خدمت گرفت و او به خوبي از عهده اين شغل بر آمد. بولارد مي گويد : وزارت امور خارجه (F,O) هرگز براي يك وابسته مطبوعاتي مشخص نكرده است كه چه اونيفور مي بپوشد بنابر اين تصميم بر اين شد كه لمبتون در جامه آكادميك ظاهر شود» بولارد ادامه م يدهد كه خانم روبرتس با پارچه اي كه از بازار خريد، براي او لباس خاص علما را درست كرد و از شخصي كه در كالج آمريكايي ها بود كلاهي قرض كرد كه اگر چه دانشگاه ، دانشكده و رنگ كلاه اشتباه بود ولي با موقعيت متناسب بود او در حالت عادي حيلي بدريخت به نظر مي رسد ولي هنگامي كه براي ملاقات، لباس رسمي مي پوشد، صورت جذاب و حساس دارد و بسيار جالب توجه به نظر مي آيد.[4]

كار اصلي خانم لمبتون وابسته مطبوعاتي سفارت اين است كه مراقب روزنامه هاي ايراني باشد و ببيند كه آيا اخابر مربوط به انگليس درست طرح مي شوند يا خير؟ در واقع ما هر چند وقت يكبار، با يك تغيير موضع روزنامه هاي ايران به نفع آلمانها مواجه مي شويم، هرچند مطبوعات ايراني از نظر ما خيلي بهتر از آغاز جنگ هستند.[5] خانم لمبتون وابسته سخت كوش و پركار ما اخيراً هفته اي دروبار خبرنامه هايي به آلماني و مجاري منتشر مي كند. مجارها از اين عمل بسيار خوشحال به نظر مي آيند ، آنان خوشحالند كه آلتر ناتيوي در مقابل روزنامه هاي آلماني به دست آورده اند و روزنامه اي به زبان خودشان دارند. خبرنامه آلماني اما به تعدادي از چكسلواكي ها، يهودي هاي آلماني و اتريشي، پناهندگان آلماني و حتي آلماني هايي كه ضد نازي نيستند ولي به اعلاميه هاي آلماني سوء ظن دارند، مي رسد و مورد استقبال قرار مي گيرد.[6]

كارهاي خانم لمبتون به اينها محدود نمي شود، وي همچنين با تلاشي طاقت فرسا و تقريباً به تنهايي كارهاي زير را نيز انجام مي دهد : خواندن مطبوعات ايراني و تماس با نويسندگان روزنامه ها ، انتشار تفسير نامه خبري به فارسي تقريباً هفت بار در ماه، تهيه فيلمهاي تبليغاتي و غيره.

خانم لمبتون تقريباً 4 سال است كه در ايران[7] به عنوان وابسته مطبوعاتي سفات ما انجام وظيه مي كند، وي در اين مدت اصلاً  به مرخصي نرفته است. من خوشحالم كه بگويم او اين هفته به وطن باز مي گردد.(نامه در سال 1943 نوشته شده است)[8]

خانم لمبتون پس از مراجعت به وطن در سال 1953 به دانشياري و در سال 1954 به مقام استادي ادبيات فارسي دانشگاه لندن نايل آمده و در سال 1954 / م موفق به دريافت درجه دكتري ادبيات فارسي مي شود.

لمبتون علاوه بر پژئهشهاي بي واسطه، سالها در يارن بوده و اقصي نقاط ايران را در نورديده است و بخش عظيمي از آثار و منابع مربوط به تارخي اقتصاد، زندگي اجتماعي، مناسبات ارضي، اسناد دولتي و غيره را از نظر گذرانده و مورد بهره برداري قرار داده است.[9]

از مهم ترين آثار او بايد از كتاب مالك و زارع در ايران _1952م) لغت فارسي (1953م) دستور زببان فارسي (1953 م) سه لهجه از لهجه هاي ايران (1938م) و كتاب ايران عصر قاجار (1987م) كه آخرين كتاب وي محسوب مي شود نام برد.

گذشته از اين كتابها، خانم لمبتون مقالات متعددي پيرامون مسايل مربوط به ايران نشته و در مجلات مختلفي انتشار داده است كه مهم ترين آنها عبارتند از شرحي در باره تاريخ قم[10] (1948م) دو سيارغال متعلق به دوره صفويه (1950م) جهانداري سنجر بنابه شرح و تفصيل عتبه الكتبه (1957م) جامعه اسلامي در ايران (1954م) انديشه هايي در باره آيين جهانداري از نظر ايرانيان (1956م) و نصيحه الملوك و آيين شهرياري و تاثير تمدن غرب در ايران (1958م)[11]



[1] - حميد، حميد-مباني فلسفه جامعه شناسي در ايران، بي جا، دانش 2536، ص 72.

[2] - خامه اي انور، فرصت بزرگ از دست رفته، تهران ، انتشارات هفته 1362، ص 32.

[3] - رائين،  اسماعيل، انجمن هاي سري و انقلاب مشروطيت ايران، ترجمه و تاليف، تهران، 1345، ص 1525-149.

[4] - همانجا ص 7-6.

[5] - همانجا ص 18.

[6] - همانجا ص 67.

[7] - همانجا، ص 96.

[8] - همانجا، ص 190.

[9] - حميد، حميد، پيشين، ص 72.

[10] - خانم لمبتون در جريان تحقيق و تدوين مقاله «شرحي درباره تاريخ قم» با مشكلاتي مواجه شد. انوار خامه اي در اين مورد حكايتي خواندني دارد.

[11] - براي اطلاع بيشتر، فهرست كامل كتب و مقالات منتشره خانم لمبتون كه توسط ايشان در اختيار نگارنده قرار گرفته است در انتهاي كتاب آورده شده است.





:: بازدید از این مطلب : 16
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
تاریخ انتشار : دو شنبه 7 تير 1395 | نظرات ()
مطالب مرتبط با این پست
لیست
می توانید دیدگاه خود را بنویسید


نام
آدرس ایمیل
وب سایت/بلاگ
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

آپلود عکس دلخواه: